دختر سه ساله زدن نداره
گوشه ي خرابه كفن نداره
دل خوشيم صداي عمه است
زحمتم براي عمه است
غسلمو ودفنم پاي عمه است
من،ميرم از اين خرابه
شايد عمم بخوابه
آخه موندن من عذابه
بگو كه نخندين
به دختر من
حراج تو بازار
گل سر من
باز ديگه كارم تمومه
چرا؟
حرمله روبرومه
نگاهم به سر عمومه
نمازامو خوندم
ولي نشسته
قنوت ميگرفتم
با دست بسته